اکانت قانونی بازی Until Dawn™ remake

ps5

(دیدگاه {{model.count}} کاربر)
انتخاب پلتفرم:
پلتفرم را انتخاب کنید.
انتخاب ظرفیت:
ظرفیت را انتخاب کنید.
تعداد
نوع
699,000 تومان
آماده ارسال ناموجود
  • {{value}}
کمی صبر کنید...

کلبه‌ای تاریک، تراژدی دردناک، جوانانی خام و بی‌تجربه و نهایتا قاتل یا  موجودی ترسناک از جهان ماوراالطبیعه، ترکیبی است که بارها و بارها آن را  به شکل‌های گوناگون در جهان سرگرمی و ژانر وحشت دیدیم و آن را می‌توان یکی  از کلیشه‌های اصلی این سبک دانست. ماجرای نوجوانان بازی آنتیل دان نیز  دقیقا در دل چنین دنیایی و با مرگ دلخراش دو خواهر به نام‌های «بث» و  «هانا»، طی حادثه‌ای آغاز می‌شود.

 

جاش، با بازی رامی مالک که برادر این دو خواهر محسوب می‌شود، تصمیم  می‌گیرد تا با دعوت دوستانش در روز سالگرد مرگ این دو دختر جوان به کلبه‌ی  خانوادگی واشینگتن، باری دیگر آرامش را به دل این جمع بازگرداند. احتمالا  باقی ماجرا را نیز خود حدس زده‌اید. نهایتا در این کلبه خبری از آرامش  نخواهد بود و اتفاقاتی ماوراالطبیعه و حضور یک قاتل مرموز و خطرناک، این  سفر را به یک کابوس شبانه برای دوستان جاش تبدیل می‌کند.

  

عنوان Until Dawn را می‌توان مخلوطی از انواع فیلم‌های ترسناک، از جمله  سری «جیغ» یا فیلم «کلبه‌ای در جنگل» ساخته اندرو گدارد دانست که سعی دارد  با استفاده از روش‌های مختلف ژانر وحشت، از جمله ترس اتمسفریک، فوبیا‌های  مختلف و نهایتا جامپ‌اسکرهای متعدد بازیکن را بترساند و در این بین،  داستانی وابسته به پدیده «اثر پروانه‌ای» را روایت کند. 

 

اگرچه کلیت روایت آنتیل دان قابل قبول و تا حدی مرموز و جذاب است، اما  ایراداتی هم در سناریو و داستان آن وجود دارد که این بازی را از یک تجربه  بی‌نقص از نظر داستانی، به عنوانی صرفا خوب و گذرا تبدیل می‌کند. از همان  ابتدا که وارد Until Dawn می‌شوید، به خوبی می‌توانید شخصیت‌های مختلف بازی  را شناخته و با آن‌ها ارتباط برقرار کنید. اگرچه بازی سعی می‌کند در  بخش‌هایی گذشته برخی از شخصیت‌ها مثل کریس یا هانا را برای بازیکن باز کند،  اما عمده آشنایی بازیکن با شخصیت‌ها، دقیقا پس از شروع بازی آغاز می‌شود و  بازیکن می‌تواند تا حد نیاز، اعضای گروه را بشناسد و خصوصیات اخلاقی آن‌ها  را درک کند.

  

البته که پردازش به کلیت شخصیت‌ها چندان عمیق نیست و در واقع داستان و  روایت در Until Dawn در خدمت فضاسازی و پیاده‌سازی المان‌های ترسناک صورت  گرفته، تا این که بازی قصد داشته باشد داستان جدید و منحصر به فردی را  روایت کند. به شخصه چنین تصمیمی را درک می‌کنم و آنتیل دان نیز توانسته تا  یک داستان ترسناک در دل جنگلی تاریک و سرد را تعریف کند. از سوی دیگر حس  مرموز بودن داستان، حداقل تا چپتر هفتم بازی شما را ترک نمی‌کند و حضور  شخصیت جالبی مثل دکتر هیل در طول بازی و شکسته‌شدن دیوار چهارم در طول  مکالمه با این شخصیت، صحبت کردن در رابطه با فوبیا‌های بازیکن و استفاده از  این المان‌ بر علیه او به شکل جالبی پیاده‌سازی شده است.

 

اما دو نکته‌ در رابطه با Until Dawn وجود دارد که حسابی آزاردهنده است.  اولین مورد، تاکید بازی روی پدیده «اثر پروانه‌ای» است که واقعا آنطور که  باید و شاید در طول این عنوان حضورش احساس نمی‌شود. بازی تمام تلاش خود را  می‌کند تا شما را قانع کند که تصمیماتتان روی داستان تاثیر خواهد گذاشت و  در نهایت خروجی منحصر به فردی از دیگر بازیکنان دریافت خواهید کرد، اما آیا  واقعا اینطور است؟ عمده تصمیمات بازیکن در طول بازی صرفا روی زنده ماندن  یا کشته شدن شخصیت‌ها تاثیر خواهد گذاشت که نهایتا بسته به بازمانده‌ها  می‌توانید یکی از معدود پایان‌های اصلی بازی که تعدادشان از انگشتان یک دست  کمتر است را تجربه کنید. 

  

این تصمیمات نقش چندانی در طول مکالمات ایفا نمی‌کنند و بیشتر به انتخاب  بین دو شخصیت، انتخاب بین میانبرهای پرخطر یا راه‌های امن و طولانی و در  نهایت انتخاب بین پنهان شدن یا فرار کردن خلاصه می‌شوند که در نهایت چندان  حس تسلط به داستان بازی و انتخاب کردن را القا نمی‌کند؛ از همین رو، بازیکن  در نهایت جبر موجود در داستان را احساس خواهد کرد که این چندان جالب نیست.

 

ایراد دوم این عنوان از بازی غیرمنطقی برخی از بازیگرها در طول  رویدادهای ترسناک بازی نشات می‌گیرد که روی حس غوطه‌وری بازیکن اثر منفی  می‌گذارد. برای مثال در بخش‌هایی از بازی، مثل لحظه‌ای که سم با قاتل در  سینما رو به رو می‌شود یا لحظه‌ای که کریس مرگ واقعا آزاردهنده یکی از  دوستانش را تماشا می‌کند، این شخصیت‌ها خیلی راحت با اتفاقات موجود کنار  می‌آیند و آنقدر آماده با این موضوعات دست و پنجه نرم می‌کنند که انگار  بارها و بارها این اتفاقات، مثل نصف شدن یک انسان به وسیله اره‌برقی را  تجربه کرده‌اند و در کل گاهی اتفاقات داخل بازی، تصمیم‌ها و رفتار شخصیت‌ها  طبیعی و منطقی به نظر نمی‌رسد.


نهایتا اما این نسخه از آنتیل دان یک تجربه ریمیک است که تفاوت‌هایی با  نسخه اصلی دارد. برای مثال می‌توان به یک پایان‌بندی جذاب و جدید اشاره کرد  که راه را برای نسخه‌های بعدی هموار می‌سازد. از سوی دیگر بخش مقدمه بازی  در این نسخه به شکل منطقی‌تری دنبال می‌شود و علاوه‌‌بر آشنا کردن بازیکن  با کلیات گیم‌پلی، به شکل مفصل‌تری به علل مرگ هانا و بث می‌پردازد. این  موضوع باعث شده تا بازی به شکل منسجم‌تری دنبال شود و بازیکن، به جای آن که  کاتسین‌های طولانی قسمت مقدمه را تحمل کند، خود بخش‌ زیادی از آن را به  شکل سوم شخص تجربه کند.

  

از دوربین سوم شخص بازی گفتم و به حق می‌توان گفت که این تغییر، یکی از  بهترین اتفاقاتی است که در نسخه ریمیک رقم خورده است. نسخه اصلی دوربین را  به شکل کارگردانی‌شده‌ای در اختیار بازیکن قرار می‌داد که نمونه‌ آن را  می‌توانید در آثار استودیو تلتیل مثل واکینگ دد بیابید. با این وجود در  نسخه ریمیک شاهد دوربین جدیدی هستیم که به صورت سوم شخص و از روی شانه،  اتفاقات بازی را دنبال می‌کند. این تصمیم حسابی به کارگردانی لحظات ترسناک  بازی کمک کرده و اینبار جامپ‌اسکرها و بخش‌های وحشتناک بازی، به شکل  باورپذیرتری به تصویر کشیده می‌شوند. در کل می‌توان گفت که آنتیل دان جدید  در ترساندن بازیکن بسیار عالی عمل می‌کند و با توجه به تغییر در زاویه  دوربین، اتمسفر ترسناک راه رفتن در جنگل سرد و زیرزمین کلبه تاریک بازی، به  خوبی به بازیکن القا می‌شود.

 

ریمیک Until Dawn از نظر بصری واقعا زیبا به نظر می‌رسد و گرافیک بازی  بهبودهای بسیاری را تجربه کرده است. این مورد به خصوص به هنگام استفاده از  تکنولوژی رهگیری پرتو (Ray Tracing) به اوج خود می‌رسد و نورپردازی محیط‌،  چراغ‌ها و افکت‌های آتش به خوبی ظاهر مدرن خود را نمایان می‌کند. البته که  این بهبود گرافیکی ایرادات خاص خود را هم به وجود آورده که این بازی را به  یکی از پرایرادترین آثار سونی، حداقل روی نسخه رایانه‌های شخصی تبدیل کرده  است.

 


نمونه‌ای از باگ‌های بازی که از تجربه‌ای که سازندگان برای شما در نظر گرفته‌اند ترسناک‌تر است!

از تغییرات ظاهری شخصیت‌ها (که به نظرم امری کاملا سلیقه‌ای است)  بگذریم، به طراحی انیمیشن‌ها و موشن‌کپچر بسیار عجیب بازی می‌رسیم که حسابی  شما را آزار می‌دهد. انیمیشن‌های ناقص یا بعضا احمقانه، لب‌زنی (لیپ سینک)  فاجعه شخصیت‌ها، باگ‌هایی بعضا ترسناک‌تر از خود بازی، گلیچ‌های متعدد و  کرش‌های گاه و بی‌گاه (در طول تجربه بازی بیش از ۱۵ بار بازی کرش کرد) از  ایراداتی است که نسخه ریمیک در خود جای داده و در حال حاضر هیچ راه حلی  برای رفع آن وجود ندارد.

 

این کمبودها، به هیچ عنوان هزینه ۶۰ دلاری بازی آن هم برای یک عنوان  تعاملی و نهایتا ۹،۸ ساعته را توجیه نمی‌کند و در حال حاضر شاید بتوان یکی  از بزرگ‌ترین ایرادات این عنوان را، قیمت بسیار زیاد بازی در ازای مشکلات  فراوان دانست.

 

در نهایت بد نیست به موسیقی‌ها و صداگذاری بازی اشاره کنیم. ترک‌های  جدید موسیقی گوش‌نواز است و در کل، سازندگان به خوبی توانسته‌اند تا بازی  را از نظر صوتی کارگردانی کرده و به هنگام لحظات تنش‌آمیز و ترسناک، از  موسیقی مناسبی استفاده کنند. موسیقی در لحظات ترسناک ریتمی مناسب به خود  می‌گیرد و گاهی بازی با استفاده از این بخش به شما هشدار داده یا گاهی شما  را دست می‌اندازد که این موضوع واقعا عالی پیاده‌سازی شده است. صداگذاری  نیز اگرچه تغییر چندان محسوسی نداشته، اما بهبودهای جزئی آن را به هنگام  تجربه مجدد نسخه اورجینال بازی متوجه خواهید شد.

دیدگاه خود را بنویسید

  • {{value}}
این دیدگاه به عنوان پاسخ شما به دیدگاهی دیگر ارسال خواهد شد. برای صرف نظر از ارسال این پاسخ، بر روی گزینه‌ی انصراف کلیک کنید.
دیدگاه خود را بنویسید.
کمی صبر کنید...